
صمیمانه اعتقاد دارم عکس گرفتن عصرگاهی از کتاب و قهوه و شیرینی هیچوقت کلیشه نمیشود. همیشه یک حس خوب و غریب و امن در بطن آن جا خوش کرده است. چه میخواهد عکس از من باشد چه از دیگران. بعضی سوژهها هیچوقت تکراری نمیشوند و تاریخ مصرفشان تمام نمیشود.
راستی آخر هفته خود را اینجوری گذراندم.
سینت لوییس
روز کریسمس
آرام و مهدار
کنار میسیسیپی چمباتمه زده بود
تمام خانهها ساکت بودند
خیابانها خلوت بودند
مغازهها بسته
آدمها در خانههاشان کنار کاجها آبجو مینوشیدند
و حرف میزدند.
و من اینجا غریبهای را دیدم
که از مه بیرون آمد
و تمام کوچههای خلوت را سلانه سلانه راه رفت.
همه شهرها غریبههایی دارند
که روز کریسمس
کوچههای خلوت شهر را
پیاده فتح میکنند.
وقتی تو ایران بودم و هر جا مینشستم، اطرافیان، ایران را با آمریکا مقایسه میکردند و به این نتیجه میرسیدند که ما چقدر عقبمانده و عقدهای و جهان سومی هستیم. حالا آمدهام آمریکا و دیشب برای شام کریسمس خانه همکار سابقم دعوت شده بودم و در طول سه چهار ساعتی که آنجا بودم به این نتیجه رسیدم که از نگاه آنها آمریکا چقدر عقبمانده و عقدهای و جهان سومی است. اینجا اروپا سرزمین رویاهاست. بچههای مدرسهای غر میزدند که تو اروپا آدمهای زیر ۲۱ سال هم به راحتی مشروب مینوشند و ما چقدر خاک بر سری هستیم که اجازه نوشیدن یک قطره شراب در خانه خودمان را هم نداریم. آدمبزرگها هم غرولند میکردند که فرودگاههای آمریکا خرابه است و بیمه درمانی افتضاح است و انتخاباتمان داغان است و سیستم دو حزبی گندیده است. آه تو بزرگراههای ما بیشتر از ۷۵ مایل نمیشود رانندگی کرد ولی تو آلمان محدودیت سرعت وجود ندارد. وای عمر جادههای ما ۲۰ سال است ولی تو انگلیس آسفالت جادهها بعد ۵۰ سال آخ هم نمیگوید. کم مانده بود همه شیون سر دهند و بخوانند اینکه زاده آمریکایی و میگن جبر جغرافیایی.
خلاصه اینکه آیا کسی هست تا من درباره جابجایی و مهاجرت به اروپا ازش مشورت بگیرم؟
پانوشت: قانون مرغ همسایه غاز است در حد قوانین فیزیک نیوتن جهان شمول است و منحصر به منطقه جغرافیایی خاصی نمیباشد.