رگف ۱۸- زمان ۱۰ دقیقه، حجم ۱.۳ مگابایت - لینک دانلود: پرشن گیگ
برای دانلود لطفا روی کلید (دریافت|download) کلیک راست کنید و گزینه save target as را انتخاب نمایید.
رگف ۱۷- زمان ۱۰ دقیقه، حجم ۱.۴ مگابایت - لینک دانلود: پرشن گیگ
برای دانلود لطفا روی کلید دریافت|download کلیک راست کنید و گزینه save target as را انتخاب نمایید.
|
|
زمان: ۲۷ دقیقه | حجم: 4.۶ مگابایت |
| 1۶ | لینک دانلود: | 4shared.com box.net |

بشقاب: سمت راست خیارشور و سمت چپ ترشی لیتهی بادمجان، به همراه دو تا ژامبون پیچیده شده به سبک سیگار برگ کوبایی
|
|
زمان: 33 دقیقه | حجم: 4.7 مگابایت |
| 15 | لینک دانلود: | 4shared.com box.net |
گاهی میگویند هر چه بیشتر به یک چیز گند زده شود، آخرسر نتیجه آوانگاردتر از آب در میآید. برنامهی امروز رادیو گوریل هم یک جورهایی به شدت آوانگارد شده است (یا از آن طرف اگر بخواهیم بررسی کنیم به شدت به آن گند زده شده است.)
اجازه بدهید دقیقا توضیح بدهم که چی شد. چونکه مطمئنا از توضیح من در طول برنامه نخواهید فهمید چه بلایی بر سر آن افتاده است. فرض کنید ما برنامه را در دو قسمت الف و ب ضبط کرده باشیم. بعد نگونبختانه قسمت الف کلا از روی حافظهی کامپیوتر پرید و ما مجبور شدیم آخر سر یک قسمت الفپریم جدید ضبط کنیم و نهایتا قسمت الفپریم را به اول قسمت قسمت ب بچسپانیم.
|
|
زمان: ۲۴ دقیقه | حجم: ۴.۱ مگابایت |
|
۱۳ |
لینک دانلود: | box.net 4shared.com |
|
|
زمان ۲۰ دقیقه | حجم ۳.۵ مگابایت |
|
۱۱ |
لینک دانلود: | box.net aks98.com 4shared.com |
در این برنامه راجع به موزیک بلا چاو، ایتالیا (به خصوص میلان و خانم ش)، سریال قهوهی تلخ و همینطور کامنتها حرف زدهام.
از این به بعد برنامههای رادیویی گوریل فهیم هر جمعه به روز میشود. هر جمعه با یک برنامهی بیست دقیقهای جدید.
| برنامه رادیویی شماره ده | زمان ۱۹:۳۰ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) ۳.۳۴ mb |
در این برنامه با مهدی غبرایی مترجم ادبیات، به مناسبت مرگ ژوزه ساراماگو مصاحبه کردهام.

| برنامه رادیویی شماره نه | زمان ۱۹:۵۴ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) ۳.۴ mb |
| برنامه رادیویی شماره هشت | زمان ۲۰:۴۴ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) ۳.۵۶ mb |
در این برنامه با شکوفه در بارهی ساز عود(بربط) و تئاتر عروسکی حرف زدهام. همینطور به پیشنهاد پریا پنج سال بعد بعضی از بلاگرها را پیشبینی کردهایم. از جمله خودم، صید قزلآلا در اینترنت، توکای مقدس، گیلاس خانمی، شراگیم و آنیدالتون...
در ضمن از یک قطعهی فرانسوی و دو قطعهی عربی جهت موسیقی پس زمینه استفاده کردهام.
پینوشت: برای بهتر شدن برنامه، اگر پیشنهادی دارید لطفا در اینجا کامنت بگذارید.
| برنامه رادیویی شماره هفت | زمان ۱۳:۳۱ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) ۲.۳۲ mb |
| برنامه رادیویی شماره شش | زمان ۲۰:۴۳ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) 3.۶ mb |
در این برنامه با سروش روحبخش -روزنامهنگار و وبلاگنویس- در مورد وبلاگنویسی، کتاب، سریالهای خارجی و همینطور مجلهی چلچراغ (که سروش تا چند هفته پیش سردبیر آن بوده است) حرف زدهام.
از دو قطعهی چایکوفسکی به مناسبت تولدش توی موسیقی پسزمینه استفاده کردهام. همینطور یکی از قطعههای پیتر گابریل را گذاشتهام که به خاطر زنده بودن برنامه سوتی بزرگی دادم و اسم خواننده را لئونارد کوهن خواندم...
به هر حال این شما و این سروش روحبخش:

پانوشت از طرف سروش: از قول من به خاطر گوشیام عذرخواهی کن و بگو در هیچ شرایطی گوشیتان را -حتی اگر وسط یک مکالمهی جدی کاری پنج بار هنگ کرد و قطع شد- به دیوار اتاق پرت نکنید، چون آن وقت صدایتان اینجوری ازش در میآید.
پانوشت از طرف من: این یک طرح نسبتا بامزه از رادیو گوریل است که فرهاد زحمت کشیده و درستش کرده. مرسی فرهاد.
| برنامه رادیویی شماره پنج | زمان ۱۸:۵۰ | پخش آنلاین (و لینک دانلود) 3.2 mb |
در این برنامه با خانم پپری مصاحبه کردم و باهاش در مورد جشنوارهی پیام امید و بستی شکلاتی-موزی حرف زدم. جشنوارهی پیام امید، یک جشنوارهی خیریه است که غرفهای مختص وبلاگنویسان دارد. قرار است فردا یعنی جمعه ساعت 15 توی این غرفه جمع شویم. اگر میخواهید برای کارهای خیریه-وبلاگی بیاید به این آدرس سر بزنید. بستنی شکلاتی موزی را هم خانم معمار بیکار درست کردهاند و طرز تهیهی آن را نوشتهاند. ایشان این بستنی را (یعنی صرفا عکس آن را) به من تقدیم، هدیه یا یک همچین کاری کردهاند.
بقیهی برنامه را هم در مورد کتاب "روح ملتها" اثر آندره زیگفرید، کنی جی و هفتهی معلم حرف زدهام. و الآن به این دلیل که با استفاده از جتاودیو توانستهام حجم برنامه را به شدت پایین بیاورم کلی ذوق زدهام (مرسی از دی جی احسان). شما میتوانید بدون اینکه اجرای رادیویی را دانلود کنید، به صورت آنلاین به این برنامه گوش دهید.

بستنی شکلاتی-موزی من که همین الآن درستش کردهام تقدیم به خانم معمار بیکار
| برنامه رادیویی شماره چهار | زمان ۱۵:۲۲ | لینک دانلود ۲.۶mb |
در این برنامه راجع به آنتونیو ویوالدی و رومن پولانسکی حرف زدهایم و با آقای پر.یود مغزی هم مصاحبهی تلفنی کردهایم.
| برنامه رادیویی شماره سه | زمان ۱۳:۱۱ | لینک دانلود |
همانطور که مستحضر هستید و احتمالا از قبل هم استحضار داشتهاید، من خیلی موجود جوگیری هستم. وقتی که یک چیزی هیجانزدهام کند دیگر ول کن قضیه نیستم. اگر آن چیز شبکهی رادیویی باشد، راه به راه برنامه ضبط میکنم و میفرستم روی آنتن. اگر مثلا یک کیلو گوجهسبز درشت آبدار باشد، همه را یکجا میخورم، حتی اگر به قیمت به فا.ک رفتن دندانهایم تمام شود.
به هر حال وقتی که آدم توی خانه حوصلهاش سر برود و نای انجام دادن کار درست حسابیتر (مثل کتاب خواندن) را هم نداشته باشد، بهترین کار این است که یک برنامهی رادیویی درست کند. همین کار را هم کردم. حداقل تاثیری که داشت این بود که یک مقداری از سکوت درآمدم... توی خانه که تنها باشم، همیشه سکوت میکنم. با خودم توی دلم حرف میزنم، یا اصلا حرف نمیزنم. مخلص کلام اینکه ساکتم. خوبی ضبط رادیویی این است که آدم میتواند حتی اگر کسی هم دور و برش نباشد، مقداری حرف بزند...
برنامه که آماده شد، مثل این موجودات خودشیفته چند بار به اجرای رادیویی خودم گوش دادم. به بامزگیهایم خندیدم... یا موقع نق و نوقها دلم گرفت و دپرستر شدم.
اما بالاخره حوصلهام از چند بار گوش دادن برنامه سر رفت و باز دوباره در بیکاری مفرط غرق شدم. تنها کاری که میشد در چنین شرایطی انجام داد مقداری چرخ زدن در خانه، به آشپزخانه رفتن و باز کردن در یخچال بود. اینکه محتویات داخل یخچال را با کنجکاوی زیر و رو کنم. هرچند که مثل همیشه با همان محتویات همیشگی روبرو میشوم: کاهو و سبزی خوردن و تخم مرغ و سایر خوردنیهای خام، نشسته و غیر هیجان انگیز. اگر یک روز خانهی مجردی خودم را داشتم، یخچالش را پر میکردم از تمام خوراکیهای هیجان انگیز جهان: شکلات، آبجو، نوشابه، موز، آلبالو، کیک خامهای، آب پرتقال...
بالاخره آخرهای یخچال یک قوطی کنسرو باز نشدهی آناناس کشف کردم؛ کشف بزرگی بود. موقع عید که مادرم توی بیمارستان بستری بود، فک و فامیل یک عالمه از این خوراکیهای جنگولکی آورده بودند و همهشان هم در همان روزهای اول توسط شخص من خورده شد. حالا این یک قوطی چطور توانسته بود از دست من قسر در برود خدا میداند...
البته کنسر آناناس هم آنقدر آش دهنسوزی نیست که بتواند بیهودگی و کسالت عصرگاهی را کاملا جبران کند... ولی به هر حال بهتر از هیچ است. درش را باز کردم و سه تا قاچ از آن را گذاشتم تو بشقاب. بعد هم چاقو و چنگال میوه خوری: خیلی تکراری بود... باید تغییری توی رسم و رسوم آناناس خوری اعمال میکردم. برای همین بزرگترین سایز چاقویی که توی کشو پیدا میشد را انتخاب کردم. خوردن آناناس با چنین چاقویی هیجان بیشتری دارد؛ طبیعتگرایانهتر است. توحشی که توی این نوع خوردن وجود دارد بکر است. به خصوص وقتی که از نوک این چاقوی بزرگ هم به عنوان چنگال استفاده کنید.
علاوه بر این، چاقویی که در عکس مشاهده میکنید همیشه مرا یاد تمام لحظههایی میاندازد که خودم به پوچی میرسیدم یا اینکه مادرم برایم غیر قابل تحمل میشد؛ که به ترتیب در چنین مواقعی میخواستم خودم و مادرم را با این چاقو بکشم. با یک ضربهی محکم و جانانه و مستقیم در وسط قفسهی سینه. کار برای همیشه تمام میشود و دیگر راه برگشتی هم وجود ندارد.
ولی همانطور که استحضار دارید من مهربانتر از این حرفهایم که بخواهم مادرم را بکشم و ایضا بیبخارتر از آنکه بخواهم خودم را بکشم.

|
برنامهی شماره دو / زمان ۱۱:۴۲ |
لینک دانلود (4shared) |
|
عنوان: ملکهی آرژانتینی |
تاریخ ضبط: سوم می ۲۰۱۰ |
|
برنامهی شماره یک / زمان ۶:۳۶ |
|
|
عنوان: نیمروی تزیین شده |
تاریخ ضبط: سوم می ۲۰۱۰ |
مانیفست:
هیچ چیز هیجانانگیزتر از داشتن یک ایستگاه رادیویی نیست. نه داشتن شبکهی تلویزیونی، نه روزنامه، نه مجله، نه وبلاگ و نه هیچ چیز دیگر. اینکه پشت دم و دستگاه استودیو بنشینی، یک هدفون گنده بگذاری روی گوشت و بعد مطلبی را از روی کاغذ بخوانی تا صدایت از آن سوی امواج به شنوندههایی برسد که نمیشناسیشان و هیچوقت هم ندیدیشان.
اصولا ضبط کردن صدا توی یک دستگاه ضبط صوت به نظرم یکی از جالبترین کارهایی است که آدم میتواند توی عمرش انجام بدهد. همیشه در پس زمینهی ذهنم سکانسی از یک فیلم خیلی قدیمی که شاید تو هفت هشت سالگی دیده بودمش وجود دارد. یک مرد بور اروپایی بود با عینک کائوچویی خیلی کلفت و ریش زیاد. گوشهی اتاقش روی یک صندلی چوبی مینشست و در حالی که هوا نیمه تاریک بود و مطمئنا آسمان بیرون گرفته و ابری، خاطراتش را با ذکر تاریخ میلادی داخل یک ضبط صوت نقل میکرد و ضبط میکرد. واقعا آرزو داشتم که روزی یکی از همین ضبط صوتها را داشته باشم و خاطراتم را به همین شیوه و منحصرا با ذکر تاریخ میلادی و نه شمسی در آن بازگو کنم.
حالا با برکت کامپیوتر و اینترنت پر سرعت و برنامهی ریکوردر میتوانیم در چند دقیقه صدایمان را نه تنها برای خودمان، بلکه برای دیگران هم ضبط کنیم تا آنها بتوانند به آن گوش دهند. به همین خاطر تصمیم گرفتم بالاخره یک جورهایی سکانس فیلمی را که تو بچگی دیده بودم، بازسازی کنم.
تصدیق میفرمایید که وقتی بتوان این فایلهای صوتی را از طریق اینترنت برای یک سری مخاطب ارائه داد و به اشتراک گذاشت، آنوقت شما صاحب یک ایستگاه رادیویی اینترنتی شدهاید. واضحتر اینکه من در حال حاضر صاحب یک ایستگاه رادیویی هستم. واقعا، واقعا ایدهی فوقالعادهای است. این ایستگاه رادیویی تازه تاسیسم را عمرا با بخش عمدهی سهام فاکس نیوز و ایبیسی و یورونیوز و امثالهم تاخت بزنم.
برنامههای شبکهی رادیویی گوریل فهیم فعلا شامل دو بخش میشود. یکی بازخوانی مطالبی که بر روی وبلاگ نوشته میشود و دیگری برنامههایی که به صورت بداهه ضبط میگردد و شامل بازگویی خاطرات روزانه یا درد و دلهای شخصی خواهد بود.
این شما و این اولین برنامهی شبکهی رادیویی گوریل فهیم. (البته به این دلیل که مادرم خواب بود، مجبور شدم در استودیوی اتاق خوابم، برنامه را با صدای آهستهتری ضبط کنم. تصدیق میفرمایید که این مشکل فنی دلیل قانع کنندهای بر در پیت بودن یا قذمیت بودن شبکهی رادیویی من نیست!)
پس این شما و این اولین برنامهی غیر درپیت شبکهی رادیویی گوریل فهیم:
